صادق: یه مادر پیری از پشت دستم و گرفت، گفت پسرم ورزشکاری؟ گفتم: بله مادر کشتی گیرم، مسابقه قهرمانی داریم. گفت: خدا پشت و پناهت! پسر منم کشتیگیر بود، ایشالـاه زمین نخوری! وقت سوم مسابقه بود، رقیبم سرسخت بود و نفس خالی کرده بودم! یه لحظه دعای مادر یادم اومد، توان نداشتم اما باید پا میشدم و میبردم! پا شدم تا زحمت بچه ها هدر نره!پا شدم تا کشتی ایرانیا یاد رقیبا بمونه!
پاشدم تا دل همه مادرا شاد بشه! (خسته نباشی فرزند باغیرت ایران زمین)
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ
با سلام خدمت شمادوستان عزیز
این وبلاگ فقط برای این ساخته شده که لبخندی که ما این روزها میون زندگیمون گمش کردیم رو رو لباتون بنشونه
لبخند شما ارزوی ماست
نظر بزارید واسمون ممنون
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
3دلم یکم شادی
میخواهد3 و آدرس
funny92.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.